مقدمه:
امروزه عدم سازش و وجود اختلالات رفتار در جوامع انسانی بسیار مشهود و فراوان است . در هر طبقه و صنفی و در هرگروه و جمعی اشخاص نامتعادلی زندگی می کنند که در معرض خطر ابتلا به ناراحتی های روانی می باشند.
بهداشت روانی با ایجاد عواملی جهت پیشگیری از وقوع این ناراحتی ها و یا تشریح علل اختلالات رفتار و جلوگیری از پیشرفت روند اختلالات شناختی - احساسی و رفتاری در انسان نقش بسیار موثری در بهبود زندگی وی ایفا می کند. یکی از اصول مهم بهداشت روانی ، شناخت رفتار انسانی و دانستن این موضوع است که رفتار انسان معلول یکسری عوامل مختلف است .یعنی همان طور که همه پدیده ها در علم فیزیک ، شیمی و … دارای علت هستند رفتار آدمی نیز دارای علل خاصی است بنابراین نباید هیچ انسانی را برای رفتاری که دارد سرزنش کرد بلکه اگر رفتار نامطلوب از وی سر زد ،باید رفتارش مورد ارزیابی قرار گیرد و بر طرف شود و این مهم برنمی آید مگر با ریشه یابی و کشف علل رفتار .
عامل اصلی بروز رفتار مختلف احتیاجات انسان است که شامل احتیاجات اولیه ( جسمانی ) و احتیاجات ثانویه ( روانی واجتماعی ) می باشد. همان گونه که احتیاجات جسمانی در شکل گیری رفتار انسان نقش دارد احتیاجات روانی و اجتماعی نیز تاثیر گذارند و در این راستا فرهنگ جامعه ای که انسان در آن رشد می کند از اهمیت بالایی برخوردار است کودکی که در اجتماع به خصوصی متولد می شود تمام تاریخ آن اجتماع را به ارث می برد و میراث اجتماعی او به اندازه میراث جسمانی اش اهمیت دارد زیرا وی در طول زندگی از رفتارهای اجتماعی که در طی تاریخ و در قالب فرهنگ شکل گرفته متاثر خواهد بود بنابراین برای یک زندگی سالم و سعادتمند توجه و ارضای همه احتیاجات اعم از جسمانی و روانی و اجتماعی لازم است و همان طور که انسان به آب و غذا نیاز دارد به پیشرفت و مقام و موقعیت اجتماعی خوب و …. نیاز دارد و نمی توان یکی را بر دیگری رجحان داد بلکه این عوامل همه با یکدیگر رابطه دارند و نقص در یک قسمت باعث اختلال در قسمت های دیگر خواهد بود بنابراین انسان برای شناخت ریشه و علل رفتار خود علاوه بر شناخت خصوصیات فردی نیاز مند به شناخت جامعه ، فرهنگ جامعه ، رابطه خود و جامعه اش ، نقش و جایگاهی که در جامعه دارد می باشد که این شناخت در سایه شناخت سه قانون تکامل، سیستم اندیشی و کل نگری حاصل می شود و با درک صحیح این قوانین انسان می تواند جایگاه صحیح خود را در جامعه اش پیدا کند و با ایفای نقش صحیح خود احتیاجات روانی و اجتماعی خود را به خوبی ارضا نماید و زندگی توام با آرامش و سعادت را تجربه کند و این امر تنها با ایجاد بصیرت کافی و افزایش آگاهی و خرد به وجود خواهد آمد.
بصیرت چیست وچگونه به وجود می آید ؟
اگر چه روان شناسان گشتالت بصیرت را به معنای فهم ناگهانی معانی بدون ارتباط با گذشته می دانند و معتقدند این فهم ناگهانی سبب ایجاد رفتار منطقی و مناسب می شود ولی شاید بتوان گفت بصیرت همان مشاهده رابطه علت و معلول و پیدا کردن راه جدیدی برای فهم معانی و پدیده های زندگی است که تجارب صحیح گذشته و م طالب آموخته شده قبلی اساس کشفیات ناگهانی و فهم روابط پدیده ها می باشد و در واقع بصیرت یعنی دیدن خویشتن و جهان آن چنان که به راستی هست ،نه آن چنان که ما می پنداریم .در پرتو بصیرت است که می توان علت و ریشه هر پدیده ای را کشف کرد و بهترین و صحیح ترین راه را انتخاب نمود و البته این بصیرت در سایه داشتن ذهنی آرام ، پاک و متعادل بدست می آید .
انسان امروزی تحت تاثیر القائات ذهنی و اندیشه ای نادرست که ناشی از کدورت های ذهنی و باید و نبایدهای غلط اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی است از اندیشیدن درست و دیدن واقعی عاجز است . وقتی در یک موقعیت نابهنجار قرار می گیرد همانند انسانهای پیشین براساس غریزه جنگ و گریز پاسخ خشم یا ترس و یاهر پاسخی که منشا آن ترس وخشم است مثل تنفر یا دلسردی را از خود بروز می دهد این عکس العمل آنی است و ناشی از احساس خطری است که فرد نسبت به خود و یا حتی اگو (من ساختگی ) خود دارد که این احساس خطر معمولا بر اثر اندیشه های نادرست و کدورت های ذهنی ایجاد می شود و شاید در واقع خطری در کار نباشد. مثلا وقتی به انسان توهین می شود چون او تصور می کند که به حریمش تجاوز شده است به طور ناخود آگاه و آنی خشمگین می شود و عکس العمل ناشی از خشم بروز می دهد که عموما مخرب و زیان آور است. حال آنکه این احساس خطر فقط متوجه اگو ( من ساختگی ) است و خطری برای خود فرد ایجاد نمی کند وحتی در موقعیت های گوناگون فرق می کند مثلا اگر این شخص تنها باشد و به او توهین شود احساس خشمی که دارد از موقعی که وی در یک گروه قرار دارد کمتر است و نیز اگر افراد این گروه ناشناس باشند این احساس خشم کمتر از زمانی است که این گروه دوستان یا شاگردان وی باشند . بنابراین عکس العمل این فرد به یک واقعه یکسان در موقعیت های مختلف و بنا به تصور و قضاوتی ناشی از اندیشه نادرست او متفاوت می باشد. لازم به ذکر است که گاه پس از این احساس اصلا عکس العمل یا پاسخی داده نمی شود و فقط قصد انجام آن در ذهن صورت می گیرد ولی در هر صورت دراین روند یک سلسله تغییراتی در اعمال حیاتی انسان ایجاد می شود که اگر مزمن گردد یعنی مرتبا تکرار شود بسیار خطرناک می باشد مثلا اگر شخصی روزی 5 بار خشمگین شود و فشارخونش بالا رود ( که یک پاسخ طبیعی بدن به خشم است ) به احتمال خیلی زیاد پس از مدتی دچار بیماری فشار خون می شود. بنابراین غریزه جنگ و گریزاگردر جهت حفظ موجود باشد خوب و مفید است و گرنه پیامدهای ناخوشایندی به همراه دارد.
جنگ و گریز:
جنگ و گریز نتایج دو احساس خشم و ترس می باشند که مختص انسان های پیشین است و باعث بروز رفتارهای آنی و بدون تفکر می شود که در موقعیت های مشابه تکرار می گردد و کم کم به صورت عادت در می آید و این عادت نسبتا ثابت و قابل پیش بینی می شوند و شخصیت فرد را می سازند و این چنین است که به فردی صفت خشمگین بودن یا ترسو بودن را نسبت می دهند زیرا چنین اشخاصی در تمام موقعیت ها یک عکس العمل عادتی که آنی و بدون تفکر است از خود بروز می دهند ولی انسان امروزی درروند تکاملی نیاز به یک غریزه دیگر دارد یعنی با ید این غریزه را که اول بیندیش و سپس عمل کن را بیاموزد اگر انسان به آن درجه از بصیرت و آگاهی برسد که در موقعیت های مختلف زندگی قبل از بروز عکس العمل آنی که عموما عادتی و بدون تفکر است با اندکی تفکر و خرد عمل صحیح و به موقع انجام دهد آن گاه با بروز رفتار صحیح و مطلوب بهترین نتیجه را در موقعیت ایجاد شده می گیرد البته چنین بصیرت و مهارتی تنها با انجام روش های خاص و به مروز زمان در انسان شکل می گیرد و جزئی از وجود وی می شود همان طور که غریزه جنگ و گریز جزئی از وجود او شده است. یکی از روش های موثر برای کسب این مهارت مراقبه بصیرت IIM( Insight Meditation ) است که در زیر توضیح داده می شود :
مراقبه بصیرت به صورت عملی به انسان می آموزد که چگونه بتواند آن چنان برخود تسلط پیدا کند که در مقابل یک واقعه یا اعلان خطر اول بیندیشد و سپس عمل مناسب انجام دهد و بدین علت که این مهارت به طور علمی ایجاد می شود باید آن قدر تمرین شود تا ملکه ذهن شده و به طور خودکار انجام شود.
مراحل ادراک واقعه
وقتی انسان واقعه ای را درک می کند آن را در ذهن بررسی و قضاوت می کند و سپس عکس العمل نشان می دهد.این روند چهار مرحله دارد :
تشخیص واقعه
قضاوت آنکه این واقعه خوب است یا بد
حسی که در بدن پس از این قضاوت ایجاد می شود این حس که در پوست یا درون بدن درک میشود “خوشایند” یا“ ناخوشایند” است. این موضوع را در فرهنگ مان به کرات شنیده ایم که مثلا پشتم لرزید( حس بد ) دلم روشن شد (حس خوب) و بسیاری از این حس ها که واژه ای برای بیانش نداریم
عکس العملی که پس از این حس انجام می شود .
بنابراین انسان به یک حس عکس العمل نشان میدهد نه به حادثه ای که اتفاق افتاده است. اگر انسان یاد بگیرد که قبل از عکس العمل از آن حس آگاه شود می تواند خود را کنترل کند و با تفکر و اندیشه درست، عمل درست و رفتار مناسب بروز دهد و با رفتار مناسب و سنجیده بهترین و مناسب ترین موقعیت ها را برای خود ایجاد کند و زندگی سالم تر و بهتری داشته باشد و این همان چیزی است که در مراقبه بصیرت آموزش داده می شود.
البته برای اینکه انسان بتواند از آن حس آگاه شود باید کاملا هوشیار و آگاه باشد و به عبارتی در لحظه حضور داشته باشد و بنابراین باید ذهنی آرام و پاک و خالی از هرگونه رسوب و کدورت داشته باشد زیرا ذهن نامتعادل وناپاک مرتبا در گذشته و آینده به سر می برد و دائما در حال قضاوت نادرست می باشد مراقبه بصیرت به انسان می آموزد که ذهن خودرا از پریشانی و کدورت پاک نماید و داشتن ذهنی پاک و آرام را به تدریج تجربه کند که نتیجه این پالایش ذهن ، رها شدن از بند اندیشه ها ، قضاوت های نادرست و شرطی ، رسیدن به هوشیاری و آگاهی (از جمله آگاهی از حسها و احساسات متفاوت) می باشد . این ذهن آرام و در عین حال هوشمند فرد را قادر می سازد که در موقعیت های نابهنجار زندگی عمل درست انجام دهد و بر مشکلات خود فائق آید و زندگی آرام و سرشار از نشاط و موفقیت را تجربه کند
کلمات کلیدی: